۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

دریاچه تار

وای حس عجیبی ، مه ، جاده ، سبزی ، زردی ، کوه، درخت ، آبی ، دریاچه ، بارون ، موزیک ،دوربین، تنهایی
همه و همه با هم تو جاده دریاچه تار ، طبیعت چیزی که داری پیداش میکنی خودتی همون دختر 20 ساله ای که هنوز میتونه بدوه هنوز میتونه سر به سر بقیه بزاره و یادش بره که دیگه دانشجو نیست و دیگه اینها هم دانشکده ای نیستن و فقط یه سری افراد غریبه ان که مثل تو میخوان یه روز شاد داشته باشن خارج از دنیا واقعی خودشون
این حس لذت بردن از خودت واقعا معرکه است

۱ نظر:

صادق گفت...

سلام
فقط می‌خواستم بگم: مردم از حسودی!!!