۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

می خواستم بگویم .......

میخواستم بگویم 6 ماه گذشت اما لب گزیدم از اخم دیگران
میخواستم بگویم نصف یک سال بدون تو بودن گذشت اما ترسیدم از اشک ها و چشم ها
خواستم به ان دوستی که از تو پرسید بگویم 6 ماه گذشت اما مگر فرقی میکرد او که تا امروز نمیدانست ....
خواستم بگویم شمردن را خوب یاد گرفته ام نه نه منظورم این نبود فقط خواستم یادی بکنم خواستم ششمین ماهگرد تولدت را تبریک بگویم
حسی میگوید تا شمردن را یاد میگیری گذشته ها سخت تر بایگانی میشوند
اما نه این جور نیست ......

۲ نظر:

صادق گفت...

سلام
باز برگشیم سر خونه‌ی اول؟
بهار خنده زدو ارغوان شکفت
درخانه گل داد یاس پیر
دست از گمان بدار...

Unknown گفت...

ashkamo dar ovordi doostam,barat rooz haye shadi arezoo mikonam