۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

به پاکی قلبم قسم بخورم؟؟؟

یعنی خیلی حرف دارم خیلی خیلی
اصلا نمیدونم باید از کجاها بگم
از اینکه دیشب که اون اس ام اس اومد من داشتم سوار ماشین میشدم از اینکه دوستم مهمونی شام داد از ایکه تو رستوران بغض داشتم از اینکه همش تو سکوت بودم از اینکه مجبور شدم عکس های گوشی...
از اینکه وقتی نخواستم بیشتر از این کسی شک کنه زدم به بی خیالی و وراجی و الکی حرف زدن
اما میدونی تو دلم غوغا بود غوغا
میدونی نه اصلا پشیمون نیستم که دیشب تو جمعی بودم که همه تو رو میدونستن و همه چیز رو میدونستن
نه میدونی از اون روزها ی با تو بودن هم پشیمون نیستم اصلا آماده ام که جواب گوی همه اون روزها باشم حالا مگه قیمتش هم مهمه نه میدونی اگه عشقی بود و خوشحالی و دوستی پس چرا شجاعانه از تو سخن نگویم میدونی تو که نبودی در واقع خودم بودم خود خودم
اگه منگی بود و گیجی و اشتباه مگه بشر جائز الخطا نیست تو هم یک خطا شیرین بودی حالا چرا داره تلخ میشه مهم نیست حالا چه قدر و تا کجاها تاثیر با تو بودن هم هست رو ولش کن
عاشقانه های دوران با تو بودن اگر زیبا نبود بی تکرار بود من دیگر به ان سبک عاشقی نمیکنم
دلیلی ندارد سالی بود بهاری داشت زمستان شد ریشه هایش سست، دگر بهار ندید

۱ نظر:

Unknown گفت...

harfe dele mano zadi nazanin,harfe delam boodam kamelan