۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

این روزها خبر های فوت دیگران مفهومی دیگری برای تو دارد ، این روزها دیگر سر به هوا نیستی این روزها در قبرستان انچنانی با چشمان خود دنبال میکنی که میدانی هزاران همدرد وجود دارند و تو تنها نیستی ، در هر وبلاگی وقتی خبر از دست دادن میخوانی ، دلت میخواهد بنویسی که تنها نیستی ولی میدانی که او هم چند روز بعد در همین مکانی قرار دارد که تو قرار داری
میگویی بیخیال بزار چند روزی با داغ دلش هوای دیگری داشته باشد از این از دست دادن ها زیاد است برای دفعه دیگرش بهتر هست.................................نمیدانم سنگ دل شده ام یا ...

این روزها که خونه رو تمیز میکنم از گوشه و کنار خاطرات بیرون میزند و تو میبینی وارث اموال خواهرت شدی با عینک افتابی اون رانندگی میکنی با گوشی تلفن اون صحبت میکنی ولی هنوز از لباس ها دوری همه را میبخشی

فکر نکنید افسرده ام نه اصلا میخواهم بنویسم که یادم بماند حتی در این روزها باز هم به فکر خودم هستم باز هم میتوانم بر ترس غلبه کنم و به دنبال خودم بگردم می توانم در پارک قدم بزنم و از دیدن لبخند پیرمرد بر پیر زنی که بر روی نیمکتی دیگر نشسته لذت ببرم و بفهمم که با چه دلهره ای از دست پسر و عروس و داماد..... ساعتی در پارک نشسته و به عشق جدیدی فکر میکند.... هنوز زندگی زیباست

۱ نظر:

ناشناس گفت...

این پستت خیلی قشنگ و عمیق بود.