۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

پست هفتم - حرفی دیگر

یه زمانی حدود سه ماه بعد. من خوشحال بودم از اینکه صبح به صبح از خونه میروم بیرون و محیط کاریرو تجربه میکنم که داخل شهر و دیگه مجبور نیستم هر روز ساعت ها مسافرت کنم ولی دلهره داشتم از اتفاق جدیدی که داشت ....
سه ماه بعد یه شب ساعت 9 یه دختر بد اخلاق عنق با یه مانتو سبز گل گلی سوار ماشین ادمی شد که اون هم از ترسش یک عالمه تو ماشین عطر زده بود و حدود یه ساعت بعد این دختر بد اخلاق در اولین دیدار رسمی افتاد تو جوی آب و همون خنده ها بلاخره اخم دختر بد اخلاق رو شکوند.
و روزها از لجبازی این دختر قصه ما گذشت و اونها با هم دوست و دوست تر و دوست تر شدن شدن

بالا رفتیم آب بود پایین اومدیم خواب بود قصه ما راست بود.

۱ نظر:

Unknown گفت...

mersi ke in jaro behem neshoon dadi.khosh gel neveshti dooste golam.bazam benevis man har rooz sar mizanam.omidvaram ke hamash shad bashi va az shadi hat benevisi.
khoshi haro bavar dashte bash ta tamoom nashand.ba mamanet behet khosh begzare va shad bashid.