۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

سوسک و میدان جنگ

داشتم فکر میکردم که چی شده که هنوز به شرایط محیطیم عادت نکردم داشتم به اون سوسکی که دیشب در حال رقص زیر دمپایی جون داد فکر میکردم
سوسک اومد خونمون رفت تو وان حموم جیغ کشید .... من نترسیدم من نترسیدم
خوب سوسکه خونه ما نه تو وان حموم رفت نه کسی جیغ کشید خوب منم ترسیدم
این بود که دیدیم در نبود حشره کش لابد شیشه شوی و دیوار شوی ..... بقیه مواد پاششی با اسپری میتونن پادشاهی کنن راستش رو بگم کمی هم از عطرم روش زدم .... سوسکه انگار همین طور از بالا به پایین نگاه میکرد یهو شروع کرد به رقصیدن شاخک هاش حرکات موزون اجرا میکردن و همین جور به جای اینکه بره به دیار باقی خوشحال تر و شادمان تر شده انگار مست شده بود و یهو پرواز کنان به سمت من بیچاره که نترسیده بودم هم آمد در آن لحظات ناگهان شجاعت بر من چی میگن گشت مستولی گشت ؟؟؟؟ و با یک حرکت نه حرکت دوم هم نه شاید حرکت چهارم بود که سوسکه رو کشتم
بله دیشب در خانه ما بکش بکشی بود ان سرش نا پیدا اما سوسکه پاک و تمیز به دیار باقی شتافت فکر کنم با اون همه شوینده که من روش اسپری کردم هم پاک شد و هم با بوی عطر من به دیار باقی شتافت
فقط خدا نکنه .......

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خوب می نویسی . ای کاش رها تر می نوشتی ;-)