۱۳۸۸ خرداد ۵, سه‌شنبه

هدف پست قبلی:اسو به رفتن خواهرش و دلتنگی او فکر نمیکند اسو به فکر کارت باشگاه انقلاب مانتوها و روسریهای خواهرش هست که وقتی به فرنگ برود ، اسو با خیال راحت صاحب انها میشود.
و اگر خدا بخواهد شادی بدست اوردن این همه مادیات راهی برای دلتنگی نمیگذارد.

مدتهاست به دوست داشتن بدون ترس فکر میکنم و فلسفه های مختلف وجودی این حس رو در خودم دوره میکنم
به زندگی خواهرم میاندیشم به اینکه او نیازمند محبت بدون ترس بود محبتی از نوع اینده دار از نوعی که در ان وحشت فردا نبود و گاهی من حس میکردم که چه سخت است بدون ترس فردا به او بگویم دوستش دارم به او بگویم عزیزم متاسفم بابت تمام ان روزها که من در این شهر خراب شده درس خوندم و به امید روزهایی بودم که تو هم بزرگ بشی و دانشگاه قبول بشی ولی چه میدانستم شروع نحصیلات تو در تهران معنی دیگری جز شمردن برای ما نداشت
و حال با ترس به کارنامه هم نگاه میکنم به اینکه فهمیدی من تو را بدون ترس دوست داشتم ولی ترسیده بودم ترس را در اس ام اس اخرم این گونه گفتم قد قدا مرغ پا کوتاه من دوست دارم و تو برایم نوشتی عر عر
به رابطه گذشته ام فکر میکنم اون روز که من فهمیدم دوستش دارم همان روزی که داشتم حس دوست داشتنم را از میان حس بیقراری ها و دوری ها و ندیدن ها جدا میکردم همان روزها که دانستم اگر رسیدنی هم در کار باشد فعلا زمان ان نیست همان روزها من در کنار او دوست داشتن بدون ترس را تجربه کردم سخن گفتن از رابطه ای که دوستش داشتم حس نا شناخته جدیدی بود حال تمام شده همان روزها که در تلاش درک سردی خاک بودم همان روزها بود همان روزها بود که فهمیدم ایمان بیاورم به اغاز فصل سرد
همان روزها بود که فهمیدم بدون ترس دوست داشتن ترش شیرین است...
همین روزها درس عبرت را نگاه میکنم ولی باز هم بدون ترس دوست دارم بدون ترس روز به روز به رفتن خواهرم نزدیک تر میشود و بدون ترس او را دوست دارم این ارامش را دوست دارم
این ارامش درک روح زمان این ارامش پس از طوفان

۵ نظر:

صادق گفت...

سلام
مگر مجموعا چه مقدار وقت داریم که نصفش را در خواب باشیم و نصفش را در گذشته؟
هرچه بوده تمام شده. کما این‌که هرچه امروز هست، تمام خواهد شد.
(خیلی هوشمندانه بود این حرف‌ها ها!)
اگر آأم فکر کنه که همه‌ی کسانی رو که میشناسه و دوستشون داره یه روز میرند و با این تفکر زندگی کنه که همه چیز خیلی وحشتناک میشه!
بخوصوص وقتی آدم جوونه باید بدونه که اگر اتفاق خاصی نیافته شاید هشتاد درصد از آدمهای دور و بر قبل از آدم میرند. خب ، حالا که چی؟ برم خودمو حلق آویز کنم؟ نه بابا باید زندگی کرد و تلاش برای لذت بردن از زندگی.

asoo گفت...

من ایمان دارم به تمام روزهای شاد زندگی

من روزهای شاد را میبینم و شاد تر از همیشه زندگی میکنم
این نوشته ها دلیلش افسوس نیست این نوشته ها دلیلش زندگی در گذشته ها نیست این نوشته ها شاید بخشی از خاطراتی ایست که اگر فراموش هم میشود باید جایی باشدتا اگر نیازی بود دوره شود و دیگر بار به تجربه انها اقدام نکنم

ناشناس گفت...

"اگر آدم فکر کنه که همه‌ی کسانی رو که میشناسه و دوستشون داره یه روز میرند و با این تفکر زندگی کنه که همه چیز خیلی وحشتناک میشه!"
خواستم بگم مخالف این نظر هستم.
اتفاقا وقتی می دونی که "این نیز بگذرد" سعی می کنی که از لحظه لحظه زندگی بیشتر استفاده کنی .
واژه دوست دارم رو برای روزی که ممکنه هیچ وقت نیاد ذخیره نمی کنی!
به چیزای الکی گیر نمی دی و گذشت می کنی .عاشقانه زندگی می کنی ولی می دونی که روز وداع بالاخره می رسه.
واقعیت رو می پذیری، مرگ رو در آغوش می گیری همون طور که عشق و زندگی و در آغوش می گیری .
و می دونی که هر لحظه چه ارزشی داره .

ناشناس گفت...

"اگر آدم فکر کنه که همه‌ی کسانی رو که میشناسه و دوستشون داره یه روز میرند و با این تفکر زندگی کنه که همه چیز خیلی وحشتناک میشه!"
خواستم بگم مخالف این نظر هستم.
اتفاقا وقتی می دونی که "این نیز بگذرد" سعی می کنی که از لحظه لحظه زندگی بیشتر استفاده کنی .
واژه دوست دارم رو برای روزی که ممکنه هیچ وقت نیاد ذخیره نمی کنی!
به چیزای الکی گیر نمی دی و گذشت می کنی .عاشقانه زندگی می کنی ولی می دونی که روز وداع بالاخره می رسه.
واقعیت رو می پذیری، مرگ رو در آغوش می گیری همون طور که عشق و زندگی و در آغوش می گیری .
و می دونی که هر لحظه چه ارزشی داره .

ناشناس گفت...

"اگر آدم فکر کنه که همه‌ی کسانی رو که میشناسه و دوستشون داره یه روز میرند و با این تفکر زندگی کنه که همه چیز خیلی وحشتناک میشه!"
خواستم بگم مخالف این نظر هستم.
اتفاقا وقتی می دونی که "این نیز بگذرد" سعی می کنی که از لحظه لحظه زندگی بیشتر استفاده کنی .
واژه دوست دارم رو برای روزی که ممکنه هیچ وقت نیاد ذخیره نمی کنی!
به چیزای الکی گیر نمی دی و گذشت می کنی .عاشقانه زندگی می کنی ولی می دونی که روز وداع بالاخره می رسه.
واقعیت رو می پذیری، مرگ رو در آغوش می گیری همون طور که عشق و زندگی و در آغوش می گیری .
و می دونی که هر لحظه چه ارزشی داره .