۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

درخت آرزوها

آرزو دارم هر چی زودتر من و مامان و بابا به خونمون تو انگلستان برگردیم حتی اسبها هم باید به خونشون برگردن.
آرزو دارم یک پروانه بیاید و روی دستهایم بنشید.
ارزو دارم هر چی زودتر داداشم به آرزوش برسه و با ملیکا ازدواج کنه و من هم سالم باشم باباو مامانم هم سالم باشن.

اینها و هزاران ارزوی دیگر نوشته هایی بود که بر درخت ارزوها بسته بودند.

هیچ نظری موجود نیست: